مقدمهاي بر پژوهش پديدارشناسي
مقدمه
هدف پژوهش پديدارشناسي، توضيح صريح و شناسايي پديدههايي است كه چگونه در موقعيتي توسط افراد درك ميشوند. در زمينه علوم انساني اين هدف معمولاً به جمعآوري «عميق» اطلاعات و برداشتهاي عميق و اساسي از طريق روشهاي استقرايي و كيفي مانند مصاحبهها، بحث و بررسي و مشاهده شركتكننده و نشان دادن آنها از نقطه نظر شركتكنندگان در پژوهش بيان ميشود. پديدارشناسي به بررسي و مطالعه تجربه از نقطه نظر افراد، فرضيات طبقهبندي شده و روشهاي معمول ادراك مربوط است. از لحاظ معرفت يا شناختشناسي، رويكردهاي پديدارشناسي الگوي دانش و ذهنيت شخصي بوده و به اهميت تعبير و نقطه نظر شخصي تاكيد ميكنند. به مفهوم دقيق كلمه اين رويكردها براي درك و فهم تجربه ذهني يا شخصي نايل شدن به بينش در محدوده عملكردها و انگيزههاي انسان و عبور از بينظمي فرضيات طبقهبندي شده و دانش و خردمندي متداول (عادي) بسيار موثر و مهم هستند.
پژوهش پديدارشناسي با ديگر رويكردهاي كيفي از جمله قومنگاري، هرمنوتيكي و اثر متقابل نمادين وجه مشترك دارد. پژوهش محض پديدارشناسي به جاي توضيح به دنبال توصيف و شروع از نقطهنظر و جنبهاي است كه به دور از فرضيه يا پيشپندار است (هاسرل، 1970). اغلب پژوهشگران انسانگرا و محققان فيمينيسم اخير احتمال شروع بدون پيشپندار يا تعصب و پيشپندار را تكذيب كرده و بر اهميت روشنسازي اين نكته تاكيد كردهاند كه تعبير و مفاهيم چگونه با يافتهها منطبق شدهاند، همچنين بر اين نكته نيز تاكيد دارند كه پژوهشگران را در چارچوب پژوهش به جاي ناظر بيطرف و مستقل به عنوان نقشآفرين دروني و ذهنگرا و مشتاق، آشكار كنند (پلامر، 1983، استنلي و وايز، 1993).
روشهاي پديدارشناسي در مورد توجه قرار دادن تجارب و ادراك و بينش افراد از نقطه نظر خودشان و در نتيجه مورد سوال قرار دادن فرضيات ساختاري يا هنجاري بسيار موثر هستند. اضافه كردن بعد يا جنبه تعبيري به پژوهش پديدارشناسي باعث ميشود كه اين پژوهش به عنوان پايه و مبنايي براي نظريه علمي به كار ميرود و سياست و عملكرد را مطلع، پشتيباني يا با چالش مواجه ميكند.
روشها
رويكردهاي پديدارشناسي و وابسته در موارد خاص يا نمونههايي غيرمترقبه يا انتخاب شده به صورت آگاهانه به كار ميروند. در حالي كه بررسيهاي مورد واحد و خاص قادر به شناسايي موضوعاتي هستند كه وجود تمايزها و ناكاميهاي سيستم را نشان ميدهند - و يا توجه را به موقعيتهاي متفاوت معطوف ميكنند- اما نتيجهگيري و استنباطهاي مثبت بدون وجود نمونه كمي از شركتكنندگان از راحتي كمي برخوردار هستند. در پژوهش مشاركتي، استحكام استنباط كه باعث افزايش سريع عوامل ميشود، به منظور تكرار مجدد با بيش از يك شركتكننده شروع ميشود. در اين مورد، تمايز بين اعتبار آماري و كيفي مهم است: پژوهش پديدارشناسي ميتواند در بيان وجود عوامل و تاثير آنها در موارد خاص به صورت قاطع و مستحكم باشد اما در بيان حد و اندازه در رابطه با جمعيتي كه شركتكنندگان از آن مشتق شدهاند بايد به صورت موقتي باشد.
روشهاي متنوعي مانند مصاحبهها، مكالمات، مشاهده شركتكننده، اقدام پژوهي، جلسات و تحليلهاي متون شخصي در پژوهش بر مبناي پديدارشناسي مورد استفاده قرار ميگيرند. اگر يك اصل كلي وجود داشته باشد كه پژوهش را با كمترين ساختار و بيشترين شدت در برگيرد، اصلي خواهد بود كه به منظور ايجاد تعادل بين توجه و تمركز بر موضوعات پژوهش و جلوگيري از تاثير بيمناسب و بيجا توسط پژوهشگر از طريق زمان و فرصت ايجاد شده است. ايجاد سطح مناسب حسن تفاهم و يگانگي به منظور نايل شدن به عمق اطلاعات، به ويژه در زمان بررسي موضوعاتي كه در آن شركتكنندگان، سهم شخصي زيادي دارند، بسيار مهم و حياتي است. روشها و موضوعات مصاحبه در گاردن (1969)، ميزور (1985)، آكلي (1981)، پلامر (1983)، و اسپاردلي (1979) مورد بحث و بررسي قرار گرفته است.
تحليل و بررسي
يكي از مشكلات پژوهش پديدارشناسي، ارائه مقدار زيادي از يادداشت يا توضيحات مربوط به مصاحبه، ضبط، يادداشت يا انواع ديگر ثبت و ضبط است كه همه اين موارد بايد مورد تحليل و بررسي قرار گيرند. علاوه بر اين تحليل و بررسي ضرورتا سخت و نامرتب است، زيرا دادهها در مقولههاي منظم و عادي قرار نميگيرند و روشهاي زيادي از ايجاد و ارتباط بين بخشهاي متفاوت بحث و بررسي يا مشاهدات وجود دارد. دو روش مورد كاربرد من در قسمت زير توصيف شدهاند.
اگر دادهها نسبتا بينظم شوند- رونوشتهاي مصاحبه، يادداشتهاي سازمان نيافته يا متون و يادداشتهاي شخصي بدون ساختاري خاص- در اين صورت اولين مرحله، تعبير و دستيابي به درك و فهم از آنچه كه بيان شده، و شناسايي موضوعات اصلي در هر متن ميباشد. در اين صورت اين نكات – از طرف تمام متون پروژه با مقياس كم، يا نمونهاي از نمونههاي متفاوت كه بيش از 20-15 نمونه هستند– با كمك يادداشتهاي موجود در ذهن جمعآوري و سازماندهي ميشوند. فهرست به دست آمده به عنوان مجموعهاي از نكات استفاده ميشود تا ساختار و متن را مورد سوال قرار دهد و آنها را خلاصه كند (آنچه كه شركت كننده در مورد ... ميگويد) نكاتي كه با اين فرآيند ايجاد نميشوند نيز بايد اضافه شوند. توصيف مفصلتري از اين فرايند توسط هينز (1985) ارائه شده است.
در پروژهاي با مقياس كم، توجه به تمام موضوعات بين شركتكنندگان با كمك مدارك و اسناد فيزيكي بسيار آسان است، اما زماني مفيد و موثر است كه تعداد زيادي شركتكننده بايد به پايگاه دادهها براساس عنوان تحليل داده وارد كنند و به منظور بيرون كشيدن و مقايسه يادداشتها بايد از امكان تركيب نامهها استفاده كنند. اين توجه همچنين دادههاي وارد شده تحت عنوانهاي مختلف را قادر ميسازد كه كنار هم قرار گرفته و مقايسه كرد. به ويژه زماني مفيد هستند كه رابطه بين موضوعات و عوامل مختلف را شناسايي ميكنند.
گزارش
بررسيهاي پديدارشناسي در مورد موقعيتهاي افرادي اظهارنظر مفصلي ارائه ميدهند كه خود را مناسب تعميم مناسبي نميدانند كه گاهي اوقات در رابطه با پژوهش بررسي ادعا ميشود. توسعه و پيشرفت نظريههاي جامع و معمولي (بدين معني كه، در رابطه با موقعيتهايي به كار ميروند كه فراتر از شركتكنندگان و موارد مورد بررسي هستند) يافتههاي پديدارشناسي بايد در صورتي به وضوح صورت گيرد كه داراي اعتبار باشد؛ به ويژه، خواننده بايد قادر به كار كردن از يافتهها تا نظريهها باشد و چگونگي نايل شدن پژوهشگر به تعبيرات را مشاهده كند. اين امر ممكن است ظهور خود پژوهشگر در پژوهش را در برگيرد يا نه (در حالي كه اين امر در فرضيات و رسالهها وجود دارد، رسالههاي آكادميك و گاهي اوقات پژوهش سازماني، اما در گزارشهاي مربوط به عموم، بسيار نادر و كمياب است).
عوامل مختلفي در مورد نكات متفاوت گزارش، مهم هستند ميل و سليقه من، كاربرد سه بخش يا فصل به منظور گزارش دادن و مورد بحث و بررسي قرار دادن يافتههاست.
خلاصهاي از يافتهها
اين خلاصه يافتهها را برطبق موضوعات و مضمونها تنظيم و طبقهبندي ميكند و موضوعات مهمي را بيرون ميكشد كه توسط شركتكنندگان بحث و بررسي شده است. هدف اين خلاصه، صداقت نسبت به شركتكنندگان و مطلع شدن (تا جايي كه امكان دارد) از تعصب و پيشداوريهايي است كه گاها به طور اجتنابناپذيري در نگارش متون اعمال شدهاند. در مورد يافتههاي غلط، غيرعادي نشان داده شده و حذف شده يك مساله اخلاقي وجود دارد كه با نيت خوبي از سوي مجريان به شركتكنندگان ارائه شده است (بر طبق پلامر، «خيانت»). اين بخش گزارش، برخي از تعبيرها را در برميگيرد و در تصميمگيري، انتخاب و چگونگي بيان و دستور به انجام آن وجود دارند اما نقش اصلي آن به جاي توضيح، توصيف است. يافتهها ميتوانند قاطعانه گزارش شوند و تمايل من به در نظر گرفتن نقل قولهاي مستقيم – نقلقولهاي محاورهاي و غيررسمي و نقل قولهاي جامعتر- شركتكنندگان به منظور ارائه نكات است. برخي از بررسيها از قطعههاي وصفي موارد يا شركتكنندگان خاص بهرهمند ميشوند و به حق حفظ حريم شخصي لطمه نميزنند (چنانچه راهحل معتبر و قابل بحث نسبت به اين نكته وجود دارد به كانل 1985 نگاه كنيد).
بخش بحث و بررسي
اين بخش، محقق را قادر ميسازد تا با بيان تفسيرها و ارتباطات بين گفتهها و اطلاعات و يافتههاي مربوط به پژوهشهاي پيشين، تجربه قبلي يا حتي عقايد معمول و بيان نظريههاي آزمايشي، بيشتر وارد تحقيق و پژوهش گردد. نظريهپردازي و تفكر آگاهانه نيز در اين قسمت گنجانده ميشوند و باعث وضوح اين نكته ميشوند كه يافتهها مورد بررسي قرار گرفته و فرضيات به وجود ميآيند. حقايق بخش پيشين مورد توجه قرار گرفته است: عيني و واقعي قلمداد نكردن تعبيرات و نظريههاي توسعه يافته، حايز اهميت است.
بخش پاياني در مورد مسايل و تبانيها (يا توصيهها و معرفيها در گزارش دايمي)، از قسمت نتيجهگيري به ويژه در اين نوع پژوهش بيزارم، زيرا اين قسمت قطعيت و اطميناني را نشان ميدهد كه قابل دفاع و توجيه نيست. اما، اين بخش فرصتي را فراهم ميآورد كه با بررسي ايدههاي به دست آمده از مباحث خلاق بود و با اين قسمت به آنچه كه در حال انجام است وضوح ميبخشد. يك ساختار فرضي براي استدلالها به منظور بيان اين نكته كه اين مطالعه به نتيجهگيري قطعي و نهايي نميرسد، مفيد و موثر است. اما اشاره به معاني مهمي شيوههايي كه به وسيله آنها اين مطالعه معني پيدا ميكند چنانچه اين تفسيرها دقيق و مفيد باشند موثرتر خواهد بود.
چند مساله
مهمترين مسالهاي كه در انجام يك تحقيق پديدارشناسي (يا هر تحقيق كيفي ديگر) در محيط تجاري يا سازماني به آن برخوردم اين است كه افراد نميتوانند درك كنند اين تحقيق چيست و انتظار دارند همان پارامترهايي اعمال گردد كه براي تحقيقات كمي اعمال ميگردد. يك عقيده نسبتاً رايج در اندازه گروه نمونه وجود دارد كه ميگويد قبولاندن اين مطلب براي افراد كه يك گروه نمونه تك نفره كافي است مشكل ميباشد و بين روشهايي مانند نمونهگيري نظري، (گلاسر و استرالوس، 1967) كه براي تضمين اين نكته به كار ميرود كه شركتكنندگان از محيطهاي گوناگوني انتخاب ميشوند، و نمونهگيري آماري كه به اعتبار كمي مربوط است و به تفاوت بين محيطها و شرايط برميگردد دچار اختلال و سردرگمي ميشوند. اگر اندازه گروه نمونه افزايش يابد عقيده متداول اما غلط اين است كه نتايج از نظر آماري داراي اعتبار بيشتري هستند.
موضوع دوم اين است كه مشتريان كار قراردادي به پرداخت نرخهاي معتبر براي مطالعات عميق و دقيقي كه در آنها از تعداد كمي از شركتكنندگان استفاده ميشوند تمايل ندارد و معمولاً به دنبال گروه نمونهاي با اندازه بزرگتر هستند. عليرغم اينكه مصاحبهكنندگان ماهر و باتجربه ميتوانند سريعاً به دركي عميق دست يابند اما اين مساله به اين معني نيست كه اطلاعات جمعآوري شده كمتر از آن چيزي است كه بايد باشد. و همان طور براساس اين مطالعه دسترسي به شركتكنندگان براي به مدت بيش از يك جلسه يك ساعته يا كمتر سخت است به خصوص اينكه اگر آنقدرها هم محكم با موضوع مطالعه آشنايي نداشته باشند اين نتايج بيشتر به عنوان طرحي به شمار ميروند كه از طريق آن ميتوان شيوه پديدارشناسي را به كار برد. اما همين شيوههاي مورد استفاده ساختاريتر و ساختگيتر از آنچه كه ايدهآل است ميباشد.
و در اخر شيوههاي پديدارشناسي در آشكارسازي مسائل عميقتر و جديتر مناسب هستند و ابزاري براي آگاهي از نظرات و عقايد ديگران به شمار ميروند. اين مساله هميشه براي مشتريها يا حاميان مالي خوب نيست بخصوص هنگامي كه تحقيق، اطلاعات طبقهبندي شده را فاش ميكند يا وضع موجود را زير سوال ميبرد. به عبارت ديگر بسياري از سازمانها به عقايدي ارزش قايل هستند كه شيوه پديدارشناسي ميتواند برايشان با اين شرط به همراه داشته باشد كه توسط آن از مطلق معمول جدا گردند و عمل را انگيخته و از خود رضايتي را مورد سوال قرار دهند.
وبلاگ گروهي كتابداران ايران با همكاري كتابداران وبلاگ نويس ايراني جهت اطلاع رساني در زمينه هاي مختلف در علوم كتابداري و اطلاع رساني تهيه شده است.پيشنهادات و انتقادات سازنده شما خوانندگان عزيز ما را در بالابردن كيفيت اين وبلاگ ياري خواهد كرد. جهت همكاري با اين وبلاگ با مدير وبلاگ تماس بگيريد.