سلام. نمی دونم بگم خوشحالم یا ناراحت از اینکه بالاخره یه نفر پیدا شد که واقعیت موجود در جامعه کتابداری ما رو به زبون بیاره و بخشی از حقیقت رو بگه. دکتر فتاحی، استاد گروه کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاه فردوسی مشهد در مطلبی که در لیزنا منتشر شده گفته اند: روند تحولات در حوزه کتابداری و اطلاع رسانی در ایران حکایت خاص خود را دارد برخی خوش شانسی آورده اند و برخی بدشانسی! چرا؟
من به شخصه یکی از کتابدران دهه ۸۰ هستم که جزو بدشانس ها بودم اما شاید از نظر دهه ۹۰ ها خوش شانس باشم که حداقل توانستم دستم را به عنوان یه کتابدار جایی بند کنم... اما نسبت به همردیف های دهه هفتادی خودم بدشانس به شمار می روم....بماند بحث من الان خوش شانسی یا بدشانسی من نیست.......حرف آقای دکتر را قبول دارم تا حدی درست است... اما به نظر شما همین خوش شانس های دهه های ۴۰ تا ۶۰ و نسبتا ۷۰ (به قول ایشان) چقدر در اقبال یا ناکامی دهه های بعد تاثیر داشته اند؟ استخدام را نمی گویم... ادامه تحصیل و رشد پژوهشی و این حرف ها منظورم است. بگذارید واضح بگم......چقدر خوش شانس های قبل از ما در ناکامی ما بدشانس ها در ورود به دوره های آموزش عالی و دانشگاه ها به عنوان هیئت علمی تاثیر داشته اند؟ (بدون سوگیری) 
دکتر فتاحی عزیز گفته اند: من از همین نسل خوش شانس هستم که خرشان از پل گذشته است!.... در این شرایط، من به عنوان یک عضو هیئت علمی از "نسل خوش شانس ها"، هنگامی که با دانشجویان تازه وارد روبرو می شوم، چه باید بگویم؟ تنها تلاش می کنم آنها را نسبت به آینده امیدوار سازم، اما جرأت نمی کنم به چشمان آنها نگاه کنم.
به عنوان یه کتابدار آقای دکتر رو تحسین می کنم که واقعیت هرچند تلخ رو با این صراحت بیان کردن. در نسل ما وضعیت برعکس بود....نیمی از کلاس اشتباهی پا به عرصه کتابدرای گذاشته بودن و اساتید مون سعی می کردن بهمون بفهمونن کتابداری چیه؟... بزرگترین حسن اش هم نسبت به رشته های دیگه بازار کارش بود...
متن کامل سخنان دکتر فتاحی رو در ادامه مطلب می تونین بخونین.